ماه هفتم زندگيت توي دل مامان
عزيز ماماني ديگه افتاديم تو سرازيري فقط دو ماه ديگه مونده به ديدن روي ماهت و به آغوش كشيدنت...واي لحظه بدنيا اومدنتو كه تصور مي كنم چشام پره اشك ميشه..مطمينم اونروزم خيلي گريه مي كنم ايندفعه با خيال راحت چون ديگه توي دلم نيستي تا اذيت بشي فدات بشم كه ضربه هاي مردونه ميزني به شكم مامان ...چيكار مي كني اون تو جوجوي من نكنه فوتبال بازي مي كني امروز ظهر كه خواب بودم به يه ضربه كاريت حسابي پريدم از جام خيلي ترسيدم گفتم شايد جات ناراحت بوده و مي خواستي ازم كه حالتمو عوض كنم.. عشقم امروز رفتيم تخت و كمدتو سفارش داديم با خاله مريم اينا.. خيلي خوشگله روش عكس زرافه داره و رنگي رنگيه..ايشالا تو هم خوشت بياد ماماني بعدنا سليقه منو خاله مريم بود ...
نویسنده :
مامان شازده
22:27