نووووووووووش جوووووونت هستي مامان
ماماني فداي اون خوردنت بشه...آخ كه چقدر منو بابايي انتظار اين روزو كشيديم پسرگلم دكترت توي اين هفته بهمون اجازه داد تا آب سيب و هويج و فرني بهت بديم ..خدارو شكر كه خيلي هم دوست داري و با اشتها نوش جونت مي كني ..قربون اون زبون كوچولوت بشم كه رنگ هويج شده
اما درست كردن اولين فرني واقعا سخت بود چون دكتر گفته بود تا ماماني دفعه اول فرني رو با شير خودش درست كنه
جونم دراومد تا يه نصفه استكان شيرمو بدوشم آرد برنجم خودم برات درست كردم تا همه چيش خونگي باشه خدارو شكر كه خوردي و خوشت اومد و خستگيه درست كردنش از تنم اومد بيرون..نميدوني بابايي چقدر خوشحاله كه تو مي توني با فرني و سرلاك هم سير شي ..بين خودمون باشه آخه يه كم حسوديش ميشد وقتي تو گشنه ات بود فقط مامان مي تونست آرومت كنه الان كلي ذوق داره تا يه كم گريهمي كني مي گه گشن نيست برم سرلاك بيارم براش بهش بدم...آخي بابايي خيلي دوست داره دوست داشتنيه منجوججوي من جديدا ميذارمت توي رورويكت ولي خيلي دوستش نداري الهي بگردم دفعه اول كه گذاشتمت چن ثانيه آروم بودي بعد يهو زدي زير گريه فقط اندازه يه عكس كه واسه بابايي وايبر كنيم آروم بودي عشقم..
عزيزدلم اين جي جي كه تنته بابايي برات خريده با شلوارشه..